شراب خوردن. (آنندراج). ساغر زدن. ساغرکشیدن. ساغر نوشیدن. جام یا پیاله نوشیدن. (استینگاس). باده خوردن. می خوردن: من خاک پای آنکسم کز خون دل ساغر خورد تا راز دل ساغر چرا هردم بلب می آورد؟ سلمان ساوجی (از آنندراج). در روز ابر باید ساغرشمرده خوردن یعنی بود برابر با قطره های باران. کلیم کاشی
شراب خوردن. (آنندراج). ساغر زدن. ساغرکشیدن. ساغر نوشیدن. جام یا پیاله نوشیدن. (استینگاس). باده خوردن. می خوردن: من خاک پای آنکسم کز خون دل ساغر خورد تا راز دل ساغر چرا هردم بلب می آورد؟ سلمان ساوجی (از آنندراج). در روز ابر باید ساغرشمرده خوردن یعنی بود برابر با قطره های باران. کلیم کاشی
کنایه از رنج و سختی بردن، غصه خوردن، برای مثال لعل روان ز جام زر نوش و غم فلک مخور / زاین فلک زمردین، بهر چه مار می خوری (سلمان ساوجی - لغت نامه - مار خوردن)
کنایه از رنج و سختی بردن، غصه خوردن، برای مِثال لعل روان ز جام زر نوش و غم فلک مخور / زاین فلک زمردین، بهر چه مار می خوری (سلمان ساوجی - لغت نامه - مار خوردن)
خوردن خار. چریدن خار. تغذیه از خار کردن. مکالبه که آن خار خوردن شتر است. (منتهی الارب) : اشتر آمد این وجود خارخوار مصطفی زادی بر این اشتر سوار. مولوی. حاجی تو نیستی شتر است از برای آنک بیچاره خار میخورد و بار میبرد سعدی (گلستان چ یوسفی ص 159). ، تحمل ناراحتی و سختی از چیزی کردن. غرامت چیزی بردن که از آن چیز غنیمت برده شده باشد یابرده شود: درختی که پیوسته بارش خوری تحمل کن آنگه که خارش خوری. سعدی (بوستان). برند از برای دلی بارها خورند از برای گلی خارها. سعدی (بوستان). به گلبنی برسیدم مجال صبر ندیدم گلی تمام نچیدم هزار خار بخوردم. سعدی (طیبات). بپرسیدند کز طفلان خوری خار ز پیران کین کشی چون باشد اینکار. نظامی
خوردن خار. چریدن خار. تغذیه از خار کردن. مُکالَبَه که آن خار خوردن شتر است. (منتهی الارب) : اشتر آمد این وجود خارخوار مصطفی زادی بر این اشتر سوار. مولوی. حاجی تو نیستی شتر است از برای آنک بیچاره خار میخورد و بار میبرد سعدی (گلستان چ یوسفی ص 159). ، تحمل ناراحتی و سختی از چیزی کردن. غرامت چیزی بردن که از آن چیز غنیمت برده شده باشد یابرده شود: درختی که پیوسته بارش خوری تحمل کن آنگه که خارش خوری. سعدی (بوستان). برند از برای دلی بارها خورند از برای گلی خارها. سعدی (بوستان). به گلبنی برسیدم مجال صبر ندیدم گلی تمام نچیدم هزار خار بخوردم. سعدی (طیبات). بپرسیدند کز طفلان خوری خار ز پیران کین کشی چون باشد اینکار. نظامی
کنایه از رنج و سختی بردن و غم و اندوه خوردن باشد. (برهان). کنایه از غم و غصه خوردن و رنج و سختی بسیار کشیدن. (آنندراج). کنایه از رنج و سختی بردن باشد. (انجمن آرا). اندوه بردن. غم خوردن. غم بسیارخوردن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : لعل روان ز جام زر نوش و غم فلک مخور زین فلک زمردین بهرچه مار می خوری. سلمان ساوجی. نانم همه لخت سینۀ بریان است آهم همه اشک دیدۀ گریان است گو زهر کشد کسی که اینش آب است گو مار خورد کسی که اینش نان است. مسیح کاشی (از آنندراج)
کنایه از رنج و سختی بردن و غم و اندوه خوردن باشد. (برهان). کنایه از غم و غصه خوردن و رنج و سختی بسیار کشیدن. (آنندراج). کنایه از رنج و سختی بردن باشد. (انجمن آرا). اندوه بردن. غم خوردن. غم بسیارخوردن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : لعل روان ز جام زر نوش و غم فلک مخور زین فلک زمردین بهرچه مار می خوری. سلمان ساوجی. نانم همه لخت سینۀ بریان است آهم همه اشک دیدۀ گریان است گو زهر کشد کسی که اینش آب است گو مار خورد کسی که اینش نان است. مسیح کاشی (از آنندراج)